مجموعه شعر کودکانه
شعرهای کودکانه
تصویرگر: مهرنوش دشتی زاده
به نام خدا
مهدکودک
خانم کوچولو کجا میری؟
چه کیف و کفش خوشگلی!
چقدر تميزه پیرهنت!
یه دستهگل رو دامنت
دست توی دست مادرت
خنده نشسته رو لبت
به مهدکودک میروم
تا مثل غنچه بشکُفم
یاد بگیرم گل بکَشم
کلاه و بلبل بکَشم
شعر بخونم با بچهها
نگاه کنم به باغچهها
رنگین کمون
منم یه رنگین کمون
قشنگم و مهربون
همیشه بعد بارون
میام توی آسمون
پُل میزنم اون بالا
دوست میشوم با ابرا
قرمز و سبز و آبی
صورتی، زرد، سرخابی
رنگهای زیبای من
که رو تَنم نشستن
ای کوچولوی شاداب
بکش منو با آفتاب
مسواک
مسواکم و مسواکم
خوب و تمیز و پاکم
برای کرم دندون
دشمن سینهچاکم
ای بچههای عزیز
بعد از خوردن هر چیز
یا شب پیش از خوابیدن
به رختخواب خزیدن
مسواک و خمیر دندون
این دو دوست مهربون
بردارید و بشویید
دندوناتون رو با اون
تا بشينه قشنگتر
خنده روی لباتون
مورچه سیاه
مورچه سیاه شیطون
دونه گرفته دندون
دوست میداره اونا رو
جمع میکنه فراوون
از تو دشت و بیابون
یا کوچه و خیابون
بالا میره از درخت
البته خیلی آسون
سعی میکنه بسازه
آذوقهی زمستون
چون میدونه اون روزها
که برف میاد و بارون
اگر گرسنه باشه
زار میشه و پریشون
پری کوچولو
پری کوچولو تو خواب دید
سوار شده رو ابرا
یه مشت مداد رنگی
تو دستشه، خدایا!
مهتاب بود و ستاره
ابرهای پارهپاره
پری کوچولو گفت: حالا
رنگ میکنم دنیا را
جنگل و دشت، سبز کشید
زرد و طلایی خورشید
قهوهای زد به کوهها
آبی شدند درياها
گلهای زیبا که دید
بنفش و قرمز کشید
میوهها کرد رنگارنگ
خانهها خیلی قشنگ
صبح که بلند شد از خواب
دید دیگه رفته مهتاب
اما خالق دانا
مهربان و توانا
خدای کهکشانها
که آفریده ما را
دنیا رو کرده زیبا
شُکرش کنید بچهها
(این نوشته در تاریخ ۲۲ آبان ۱۴۰۰ بروزرسانی شد.)