Recent Posts

داستان کوتاه شب شک / نوشته: هوشنگ گلشیری

داستان-کوتاه-شب-شک-هوشنگ-گلشیری--کاور

هر سه نفر شک ندارند که: درست سر ساعت پنج یا پنج و نیم و یا شش و سه دقیقه و دو ثانیه وقتی آقای صلواتی در را باز کرد از دیدن آن عنق منکسر و ریش نتراشیده و موهای شانه نکرده‌اش، چرت هر سه تاشان پاره شد.

بخوانید