روزی روزگاری، جادوگر بدجنسی بود که همه مردم از دست او به تَنگ آمده بودند؛ اما هیچکس جرئت نداشت با او بجنگد و او را از بین ببرد. چون هر کس با او روبهرو میشد، به سنگ تبدیل میشد و مثل مجسمهای بر زمین میافتاد.
بخوانیدRecent Posts
داستان مصور کودکانه: آنی شرلی، دختر مو قرمز
روزی روزگاری خواهر و برادری باهم زندگی میکردند. باآنکه سالهای زیادی از عمرشان گذشته بود، هیچکدام ازدواج نکرده و بچهای نداشتند. اسم خواهر «ماریلا» و اسم برادر «ماتیو» بود. ماتیو دیگر پیر شده بود و نمیتوانست کارهای مزرعه را بهتنهایی انجام دهد.
بخوانیدداستان مصور کودکانه: تام سایر، پسر ماجراجو || نقشه گنج
روزی روزگاری، پسربچهای بود به نام «تام سایر». او که پدر و مادرش را از دست داده بود، با عمهاش زندگی میکرد. تام دوستی داشت به نام هاکلبری فین. هاک هم بچهی فقیری بود، همیشه در کوچهها ول میگشت و کارهای عجیبی میکرد.
بخوانید