در جنگلی بزرگ و زیبا، حیوانات مهربان و مختلفی زندگی میکردند. یکی از این حیوانات، کلاغ پُر سروصدا و شلوغی بود که یک عادت زشت هم داشت
بخوانیدRecent Posts
داستان زیبا و آموزنده: ترس از تاریکی || قصه شب برای کودکان
یکی بود یکی نبود، همون خدای مهربون، برای همه همزبون، دختر کوچولویی را به زنوشوهری هدیه داد. پدر و مادر اسم اونو پَری گذاشتند، چون اون مثل یه پری زیبا بود.
بخوانیدداستان زیبا و آموزنده: درسومشق و کار || قصه شب برای کودکان
روزی روزگاری در شهری، روستایی بود و در آن روستا، مدرسهای بود که پسری به نام قُلی در آن درس میخواند. او خانوادهی باسوادی داشت و پدرش کدخدای روستا بود.
بخوانید