روزی حضرت محمد (ص) به شهری نزدیک مکه رفتند تا مردم آن شهر را به دین اسلام دعوت کنند. پیامبر اکرم با بزرگان این شهر ملاقات کردند و دربارهی دین اسلام با آنها صحبت کردند.
بخوانیدRecent Posts
داستان زیبا و آموزنده: هر رنگی که خداوند آفریده است زیباست
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود. در باغ بزرگی پرندگان زیادی زندگی میکردند. در این باغ کلاغی بود که آرزو داشت پرهای رنگی داشته باشد.
بخوانیدداستان زیبای: به من بگو پدر
گنجشکها روی درخت نخلِ حیاط جیکجیک میکردند. فاطمه (س) خواست پدر را صدا بزند و بگوید: «پدر جان»؛ اما به یاد مردم مدینه افتاد. آنها پدرش را با نامهای گوناگون صدا میزدند.
بخوانید