یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود. روزی روزگاری بز بازیگوشی بود که هیچوقت ساکت و آرام نبود. گوسفندها و بزها به او میگفتند: «کاشکی زنگوله به گردن تو میافتاد.»
بخوانیدRecent Posts
قصه کودکانهی: گرگ و خرگوش باهوش || گول آدم بدها رو نخورید
یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود. روزی روزگاری گرگی از جایی میگذشت. گرگ، سر راه خودش چند هویج تازه دید. با خودش گفت: «هویج، غذای خرگوش است. خرگوش هم غذای گرگ است.
بخوانیدقصه کودکانهی: بازی هندوانه و طالبی و خربزه || همدیگه را هل ندهید
یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود. روزی روزگاری در یک جالیز، هندوانه و خربزه و طالبیای باهم دوست بودند. بله، این سه تا دوست، همیشه باهم میگفتند و میخندیدند و خوش بودند.
بخوانید