چند نفر هندی از هندوستان با یک فیل سفر میکردند و در کشورهایی که مردم فیل ندیده بودند آن را به نمایش گذاشته بودند و پولی میگرفتند و زندگی خودشان را میگذراندند.
بخوانیدRecent Posts
قصه آموزنده: دو غلام || قصههای مثنوی مولوی
در آن زمانها که خریدوفروش غلام و کنیز رواج داشت مرد ثروتمندی سفارش داد که از میدان بردهفروشها دو غلام برایش بخرند. رفتند و دو غلام خریدند. یکی را به صد درهم و یکی را به بیست درهم.
بخوانیدقصه آموزنده: دشمن در لباس دوست || قصههای مثنوی مولوی
در زمان قدیم روزگاری بود که یهودیها و نصرانیها باهم دشمنی داشتند و یک شهر بود که مردم در آنجا بیشتر یهودی بودند و کمتر نصرانی، و این شهر حاکمی ظالم داشت و این حاکم نفع خود را در آن دیده بود که خود را یک یهودی متعصب نشان بدهد
بخوانید