Recent Posts

قصه‌های شیخ عطار: ریش عابد || تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

قصه‌های شیخ عطار: ریش عابد || تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

روزی بود، روزگاری بود. در زمان حضرت موسی یک مرد عابد زاهد بود که از مردم کناره گرفته بود و شب و روز عبادت می‌کرد؛ اما خودش هم می‌فهمید که در این عبادت کردن و نمازخواندن و دعا خواندن ذوقی و حالی که باید داشته باشد ندارد.

بخوانید

قصه‌های شیخ عطار: یکی بود دوتا نبود || عاشقی عقل و جسارت می‌خواهد

قصه‌های شیخ عطار: یکی بود دوتا نبود || عاشقی عقل و جسارت می‌خواهد

روزی بود، روزگاری بود. در زمان قدیم حاکم یکی از شهرها دختری داشت که خیلی زیبا بود و خواستگاران فراوان داشت. گاه‌گاه یکی از دوستان حاکم موضوعی را بهانه می‌کردند و رشته حرف را به عروسی و ازدواج می‌کشیدند و از کسی نام می‌بردند که جوان شایسته‌ای است و چنین است و چنان است...

بخوانید