ابتدا شرکتکنندگان در این بازی دستهای یکدیگر را گرفته و حلقهای را تشکیل میدهند، یکی از بازیکنان که غالباً از همه بزرگتر است نقش استاد را بازی میکند.
بخوانیدRecent Posts
قصههای شیخ عطار: خوشبخت و بدبخت | دولت و جامعه چقدر مسئول هستند؟
روزی بود، روزگاری بود. یک روز انوشیروان با همراهان به شکار میرفتند. در صحرای دور از آبادی به ویرانهای رسیدند. انوشیروان با اسب بهطرف ویرانه راند تا بداند که آنجا چگونه جایی بوده و چرا ویران شده
بخوانیدقصههای شیخ عطار: سنگ آسیاب || زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
روزی بود، روزگاری بود. شیخ ابوسعید، درویشی بود دانادل و معروف که در نیشابور خانقاهی داشت و شاگرد و مرید بسیار داشت. یک روز شیخ با جمعی از دوستان از صحرا میگذشتند و به یک آسیاب رسیدند.
بخوانید