Recent Posts

داستان کودکانه: گربه و قناری || گربه‌ای که تنبل نبود

داستان-کودک-گربه-و-قناری-ایپاب-فا

داستان کودک: هوای شهر کم‌کم روشن می‌شد. گربه به آسمان زمستانی چشم دوخته بود و رفتن شب و آمدن روز را تماشا می‌کرد. قناری هنوز توی قفسش خواب بود. گربه هرروز صاحبش را در تمام مدتی که برای رفتن سر کار آماده می‌شد تماشا می‌کرد.

بخوانید