میمونی روی شاخه درختی بلند نشسته بود و ماهیگیرانی را که در رودخانه تور میانداختند، تماشا میکرد. وقتی ماهیگیرها دست از کار کشیدند و برای خوردن غذا کمی از تورشان فاصله گرفتند
بخوانیدRecent Posts
قصه آموزنده ازوپ: اتحاد علیه دشمن مشترک || فریب جنگ زرگری را نخور
ماری و راسویی بهجای کشتن موش که عادت دیرینۀ هردو بود، به جان هم افتادند. موشها که آن دو را مشغول دعوا دیدند، از سوراخهایشان بیرون آمدند
بخوانیدقصه آموزنده ازوپ: دو بار ناتوان || ادعای پوچ نداشته باش
موش کوری به مادر خود گفت که او چیزهایی را میتواند ببیند که موش کورهای دیگر نمیتوانند ببینند.
بخوانید