مردی، کشتیِ شکستهای دید، دستهایش را به آسمان بلند کرد و به بیدادگری خدایان اعتراض کرد.
بخوانیدRecent Posts
قصه آموزنده ازوپ: خردهفروش بیایمان || برای پول به هر کاری تن نده
روزگاری مردی مجسمهای چوبی از هِرمِس ساخت و آن را برای فروش به بازار برد. ازآنجاکه پس از مدتی، خریداری به سراغ او نیامد
بخوانیدقصه آموزنده ازوپ: راه رفتن با شکم || فقر و گرسنگی، مانع پیشرفت است
شکم و پاها باهم بگومگو میکردند که کدامیک قویترند. پاها اصرار داشتند که آنها قویترند.
بخوانید