دو قاطر با بارهایی سنگین همسفر بودند. یکی از آن دو، صندوقهایی پر از پول به دوش میکشید و دیگری کیسههایی پر از جو.
بخوانیدRecent Posts
قصههای ازوپ: شکیبایی در برابر ترس | با نامهربانی ضعیفان مدارا کن
گاو نری که از دست شیری میگریخت، به غاری پناه برد، غار پناهگاه بزهای کوهی بود. بزها با دیدن گاو نر شروع به شاخ زدن به او کردند.
بخوانیدقصههای ازوپ: تغییر شکل | تغییر را از درونت شروع کن، نه از ظاهرت!
گربهای عاشقِ جوانی زیبارو شد و به آفرودیت التماس کرد تا او را به زنی زیبا تغییر شکل بدهد. آفرودیت دلش به حال زار او سوخت و او را به آرزویش رساند.
بخوانید