رودخانهها دورهم جمع شدند و شکوائیهای علیه دریا صادر کردند. آنها گفتند: «چرا وقتی ما با آبهای شیرین و گوارا به داخل تو میریزیم ما را شور و غیرقابلنوشیدن میکنی؟»
بخوانیدRecent Posts
قصههای ازوپ: اتحاد || وقتی باهم باشیم، شکستناپذیریم!
پسران برزگری همیشه تکروی میکردند و باهم اختلاف داشتند. برزگر که سعی میکرد آنان را از این کار بازدارد متوجه شد حرفهایش تأثیری بر آنان ندارد.
بخوانیدقصههای ازوپ: گنج بادآورده || حاصل تلاش انسان، بهترین گنج است.
برزگری به هنگام مرگ با خود اندیشید چه کند تا پسرانش پس از او برزگران موفقی شوند. ازاینرو همه را به نزد خود خواند و به آنان گفت: «فرزندانم، چیزی به رفتن من از این جهان نمانده است.
بخوانید