کشاورزی به دلیل هوای بد ناگزیر به ماندن در خانه شد. او که نمیتوانست برای یافتن غذا از خانه خارج شود، شروع به خوردن گوسفندانش کرد؛
بخوانیدRecent Posts
قصههای ازوپ: هر دو صاحب مثل هم || چه علی خواجه، چه خواجه علی
پیرمردی ترسو الاغش را در مرغزاری میچراند که ناگهان صدای فریادهای دشمن را شنید. پیرمرد به الاغش گفت: «فرار کن تا ما را نگیرند.»
بخوانیدقصههای ازوپ: هرکسی را بهر کاری ساختند | هر کار نیاز به مهارت دارد
الاغی در مرغزاری میچرید که متوجه شد گرگی بهسوی او میدود. الاغ که راه فراری پیش روی خود نمیدید، وانمود به لنگیدن کرد.
بخوانید