دو نفر باهم سفر میکردند که یکی از آنان تبری را روی زمین دید. همسفر مرد گفت: «چه چیز خوبی یافتیم.» مردی که تبر را دیده بود، گفت: «نگو یافتیم، بگو یافتی.»
بخوانیدRecent Posts
قصههای ازوپ: دوست آن باشد که گیرد دست دوست، در پریشانحالی و درماندگی
دو دوست باهم سفر میکردند که ناگهان خرسی از دور ظاهر شد. یکی از دو مرد خود را به بالای درخت رساند و همانجا پنهان شد.
بخوانیدقصههای ازوپ: کیفیت، بالاتر از کمیت است | یک شیر، بهتر از چند روباه!
ماده روباهی به مادهشیری طعنه زد که هر بار فقط یک توله به دنیا میآورد.
بخوانید