پیرمردی ترسو، تنها یک پسر داشت. پسر، بسیار شجاع و نترس و شیفتۀ شکار بود. شبی پدر خواب دید که شیری پسرش را کشته است.
بخوانیدRecent Posts
قصههای ازوپ: نشانههای امیدوارکننده || هر خبر خوبی شادیبخش نیست
پزشکی به هنگام دیدار یکی از بیمارانش حال او را پرسید. بیمار پاسخ داد که بهشدت عرق میکند. پزشک گفت: «نشانۀ خوبی است.»
بخوانیدقصههای ازوپ: پزشک قلابی || ادعا، جای مهارت را نمیگیرد
پزشکی قلابی به دیدار بیماری رفت. تمام پزشکان شهر به مرد گفته بودند که گرچه درمان بیماری وی طولانی خواهد بود، اما خطری جانش را تهدید نمیکند.
بخوانید