برزگری به هنگام مرگ با خود اندیشید چه کند تا پسرانش پس از او برزگران موفقی شوند. ازاینرو همه را به نزد خود خواند و به آنان گفت: «فرزندانم، چیزی به رفتن من از این جهان نمانده است.
بخوانیدRecent Posts
قصههای ازوپ: خشمِ افسارگسیخته || عصبانیت، اول به خودمان آسیب میزند
کشاورزی کینۀ روباهی را که ضرری به او زده بود، به دل گرفته بود. ازاینرو هنگامیکه روباه را به دام انداخت با خود فکر کرد از او سخت انتقام بگیرد.
بخوانیدقصههای ازوپ: مرد باید که عیب خود بیند | اول عیب خودت را درست کن!
روزی روزگاری وقتی پرومته انسانها را ساخت، دو کولهبار به گردن آنان آویخت. او کوله باری را که از جلو آدمیان آویخته بود...
بخوانید