صدای طبل و شیپور از طرف میدانچۀ «مزار خواجه روشنایی» به گوش میرسید. از قرار معلوم، دستۀ «تعزیهخوانها» به شهر آمده بودند. روی «مزار» هیاهوی عجیبی به پا شده بود...
بخوانیدRecent Posts
شعر و قصۀ کودکانه: محرّم || وقتی محرّم میشه، دلها پر از غم میشه
وقتی محرم میشه دلها پر از غم میشه همه سیاه میپوشن زنجیرها روی دوشن پرچم سبز و سیاه تو کوچه و توی راه دستههای عزادار مییان بیرون بیشمار
بخوانیدشعر کودکانهی محرّم: حضرت رقیه (سلام الله علیها)
یکی بود یکی نبود غیر خدا هیچکس نبود کنار گنبد کبود این قصه رو نوشته بود یه دختر کوچیکی بود که اسم اون رقیه بود کنار خانوادهاش اصلاً به فکر غم نبود
بخوانید