در روزگار قدیم، ماهیگیری به نام عبدالله با زن و فرزند خود در نزدیک دریا زندگی میکرد. عبدالله آنچنان فقیر بود که غالباً خود و همسر و نه بچهاش گرسنگی میکشیدند. زمانی که داستان ما شروع میشود، مدتها بود که عبدالله حتی یک ماهی هم صید نکرده بود.
بخوانیدRecent Posts
انتشار رمان در سایت وردپرس، بدون هیچ افزونه و کد؟
دوست دارید رمان خودتان را منتشر کنید؟ دنبال خوانندگان آنلاین هستید؟ چرا رمان خود را در سایت وردپرس منتشر نمیکنید؟
بخوانیدکتاب داستان کودکانه: زِبل، خِپل و بچه اژدها || داستان در داستان
آن شب باران شدیدی میبارید.
بخوانید