Recent Posts

داستان کودکانه: چتر اورسِلا || پرواز در عالم تخیلات کودکانه

داستان-کودکانه-چتر-اورسِلا-(1)-

اورسِلا دختر کوچکی بود که علاقه‌ی زیادی به ماجراجویی و خواندن کتاب‌هایی درباره‌ی سرزمین‌های دور و بچه‌های ماجراجویی مثل خودش داشت. او همیشه با ناراحتی به خودش می‌گفت: «چه قدر دلم می‌خواهد که به ماه بروم و یا به عمیق‌ترین جای اقیانوس شیرجه بزنم!

بخوانید

داستان کودکانه: گنج پنهان || قصه‌ها ما را به جهان تخیّلات می‌برد

داستان کودکانه: گنج پنهان || قصه‌ها ما را به جهان تخیّلات می‌برد 1

جیم در یک خانه‌ی قدیمی زندگی می‌کرد. خانه‌اش باغ بسیار بزرگی داشت. این خانه کمی ترسناک بود. جیم همیشه ترجیح می‌داد توی باغ باشد و ساعت‌ها روی چمن‌های بلندِ باغ توپ‌بازی کند. گاهی هم از درخت کهن‌سال سیب بالا می‌رفت...

بخوانید

داستان کودکانه: کرم حسود || زود قضاوت نکنیم!

داستان کودکانه: کرم حسود || زود قضاوت نکنیم! 2

یک روز بهاری، کرم سبزرنگی روی برگ درختی نشسته بود. پروانه‌ی زیبایی را دید که بال‌زنان، در نسیم پرواز می‌کرد. کرم با خودش گفت: «این عادلانه نیست که من روی این برگ بنشینم و هیچ کاری برای انجام دادن نداشته باشم و هیچ جایی نتوانم بروم...

بخوانید