Recent Posts

داستان کودکانه: خورشیدگرفتگی || علم و دانش چقدر خوبه!

داستان-کودکانه-خورشیدگرفتگی-(2)-

در یک روز آفتابی در ماه‌های پاییز، دو آهو به اسم سُم طلا و شاخ دراز در چمن‌زارهای اطراف جنگل مشغول چرا بودند. ناگهان سُم طلا چهار دست‌وپا به هوا پرید و با ترس فریاد زد: «شاخ دراز! نگاه کن، خورشید نیست! خورشید توی سوراخ افتاده است.»

بخوانید

داستان کودکانه: توله‌سگ بازیگوش || پاکوتاه و پرندگان خشمگین

داستان کودکانه: توله‌سگ بازیگوش || پاکوتاه و پرندگان خشمگین 1

توی انبارِ یک مزرعه، ماده‌سگی در کنار توله‌های خود زندگی می‌کرد. یک روز، تمام توله‌سگ‌ها با مادرشان در انباری دراز کشیده و به خواب رفته بودند، تنها پاکوتاه، توله‌سگ بازیگوش، خواب از سرش پریده بود و نمی‌توانست بخوابد.

بخوانید