Recent Posts

داستان کودکانه: راپونزل، دختر گیسو کمند

داستان کودکانه: راپونزل، دختر گیسو کمند 1

در روزگار قدیم، زن ‌و شوهری زندگی می‌کردند که خیلی دوست داشتند بچه داشته باشند. بالاخره آرزوی آن‌ها برآورده شد و روزی زن فهمید که به‌زودی صاحب فرزندی خواهد شد. پشت خانه‌ی آن‌ها باغی بود که پر از گل‌ها و گیاهان زیبا بود، ولی آن‌ها جرئت نمی‌کردند که وارد آن شوند؛

بخوانید

داستان کودکانه: چتر اورسِلا || پرواز در عالم تخیلات کودکانه

داستان-کودکانه-چتر-اورسِلا-(1)-

اورسِلا دختر کوچکی بود که علاقه‌ی زیادی به ماجراجویی و خواندن کتاب‌هایی درباره‌ی سرزمین‌های دور و بچه‌های ماجراجویی مثل خودش داشت. او همیشه با ناراحتی به خودش می‌گفت: «چه قدر دلم می‌خواهد که به ماه بروم و یا به عمیق‌ترین جای اقیانوس شیرجه بزنم!

بخوانید

داستان کودکانه: گنج پنهان || قصه‌ها ما را به جهان تخیّلات می‌برد

داستان کودکانه: گنج پنهان || قصه‌ها ما را به جهان تخیّلات می‌برد 2

جیم در یک خانه‌ی قدیمی زندگی می‌کرد. خانه‌اش باغ بسیار بزرگی داشت. این خانه کمی ترسناک بود. جیم همیشه ترجیح می‌داد توی باغ باشد و ساعت‌ها روی چمن‌های بلندِ باغ توپ‌بازی کند. گاهی هم از درخت کهن‌سال سیب بالا می‌رفت...

بخوانید