Recent Posts

قصه کودکانه سکه‌ها و قلک برای پیش از خواب

قصه-کودکانه-شب-سکه‌ها-و-قلک

روزی از روزها دو تا سکه‌ی پنج‌تومانی و ده‌تومانی توی یک اتاق بازی می‌کردند. آن‌ها گوشۀ اتاق این‌ور و آن‌ور می‌رفتند و می‌گفتند و می‌خندیدند. در این وقت پنج‌تومانی به ده‌تومانی گفت: «می‌آیی ازاینجا بیرون برویم؟»

بخوانید

قصه کودکانه ترس از سگ || داستان سیمون و وحشت از سگ

قصه کودکانه ترس از سگ (9)

سیمون و دوستانش توی پارک بودند. داشتند فوتبال بازی می‌کردند و تیم سیمون هم داشت می‌برد. خیلی بهش خوش می‌گذشت. یکی صدایش کرد: «سیمون پاس بده!» درست همان موقعی که سیمون می‌خواست شوت کند، یک سگ بزرگ سیاه رفت وسط زمین و دوید به‌طرف سیمون.

بخوانید