قصه عامیانه ارمنی ماهی سخنگو به نام خدا مردی فقیر در دهی دوردست به سر میبرد که کارش حمل ماهیهای یک ماهیگیر بود و در عوض این شاگردی، روزی چند عدد ماهی دریافت کرده و به خانه میبرد و همسرش آنها را کباب میکرد و میخوردند. روزی مرد ماهیگیر ماهی …
بخوانیدRecent Posts
قصه عامیانه ارمنی توله خرس || افسانه خرس طلسم شده
میگویند کاهنی به سر میبرد که قدرت و نیروی شگرفی داشت. بهطوریکه هرروزه بنای معبد ده را بر پشت خود نهاده و به جنگل میبرد و در آنجا عبادت میکرد. آنگاه معبد را به ده برمیگرداند.
بخوانیدقصه عامیانه ارمنی مالک و کارگر || چاه مکن بهر کسی
در روزگاران گذشته دو برادر به سر میبردند که بیشازحد فقیر بودند. روزی برادر بزرگتر مصمم شد که کاری بهعنوان پیشخدمت پیدا کند تا بتواند روزی خود را بگذراند. به همین جهت نزد مرد ثروتمندی رفت و گفت که قصد دارد پیشخدمت بشود.
بخوانید