Recent Posts

قصه کودکانه: مسابقه پرش || هانس کریستین اندرسن

قصه-های-هانس-کریستین-اندرسن-مسابقه-پرش

روزی کک، ملخ و اردک کوکی تصمیم گرفتند باهم مسابقه بدهند. آن‌ها می‌خواستند بدانند کدام‌یک بلندتر از دیگران می‌پرد. پس مسابقه‌ای ترتیب دادند و همه را دعوت کردند، تماشاچیان زیادی به محل مسابقه آمدند. سه قهرمان نامدار پرش هم در تالار حاضر شدند،

بخوانید

قصه کودکانه: جوجه اردک زشت || هانس کریستین اندرسن

قصه کودکانه: جوجه اردک زشت || هانس کریستین اندرسن 1

دهکده‌ای بود زیبا که اطراف آن را جنگل پوشانده بود و داخل جنگل، قصری قدیمی در میان برکه‌هایی عمیق، سر برافراشته بود و در پرتو خورشید می‌درخشید. از پای دیوارهای قصر تا برکه‌ها، پر از بوته بود. بوته‌ها خیلی بلند بودند و بکر و دست‌نخورده.

بخوانید

قصه کودکانه: هر کاری که پیرمرد بکند همان درست است

قصه-های-هانس-کریستین-اندرسن-هر-کاری-که-پیرمرد-بکند-همان-درست-است

این قصه را وقتی‌که بچه بودم برایم تعریف کردند و حالا من می‌خواهم آن را برای شما تعریف کنم. باور کنید، هر بار که این قصه را می‌شنوم، احساس می‌کنم شیرین‌تر و جذاب‌تر شده است، چون قصه‌ها هم مثل خیلی از آدم‌ها هرچه از عمرشان می‌گذرد، قشنگ‌تر و دوست‌داشتنی‌تر می‌شوند.

بخوانید