Recent Posts

قصه کودکانه: دخترک چوپان و مجسمه های چینی || هانس کریستین اندرسن

قصه کودکانه: دخترک چوپان و مجسمه های چینی || هانس کریستین اندرسن 1

یکی بود یکی نبود. یک گنجه چوبی بود که گل‌های زیبایی روی آن نقاشی کرده بودند. گنجه، دیدنی و عجیب بود، اما یک چیزش عجیب‌تر بود و آن نقش کله‌های کوچک گوزن با شاخ‌های بلند بود. آن‌ها را روی چوب تراشیده بودند.

بخوانید

قصه کودکانه: خانواده خوشبخت ، دنیای کوچک حلزون‌ها || هانس کریستین اندرسن

قصه-های-هانس-کریستین-اندرسن-خانواده-خوشبخت

شاید بدانی که گل نیلوفر دور هر درخت، ستون و مجسمه‌ای می‌پیچد و بالا می‌رود. اگر جای این گیاه، گرم و مرطوب باشد، خیلی زود رشد می‌کند و همه دیوارها و اشیایی را که سر راهش باشند با برگ‌های سبز خود می‌پوشاند.

بخوانید

قصه کودکانه: قوهای وحشی ، اوج ایثار و فداکاری || هانس کریستین اندرسن

قصه کودکانه: قوهای وحشی ، اوج ایثار و فداکاری || هانس کریستین اندرسن 2

در سرزمینی دوردست، که چلچله‌ها زمستان را در آن می‌گذراندند، شاهی زندگی می‌کرد که یازده پسر و یک دختر داشت. یازده شاهزاده هرروز با ستاره‌ای بر سینه و شمشیری بر کمر به مدرسه می‌رفتند و با مدادهایی الماس‌نشان بر لوح‌هایی طلایی می‌نوشتند و هرچه را که می‌دیدند و می‌شنیدند، در خاطرشان حفظ می‌کردند.

بخوانید