روز تولد خواهر کوچولوی «شیاوبو» بود. مادر به او یک خرگوش سفید تپلو داد و از شیاوبو پرسید: «تو به خواهرت چه هدیهای میخواهی بدهی؟» شیاوبو گفت: «نمیدانم به او چه هدیه کنم.»
بخوانیدRecent Posts
قصه صوتی کودکانه: میخواهم خرخر کنم + متن فارسی قصه / قصه گو: خاله مهناز 56#
گلپیش و نازپیش گوشهی آشپزخونه خوابیده بودن. اونها دو تا بچهگربهی قشنگ و نازنازی بودند که اول توی کوچه زندگی میکردند. حالا تو خونه ی پریسا کوچولو.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: ماه من، ماه ما + متن فارسی قصه / قصه گو: خاله مهناز 55#
جونم براتون بگه که تو یه شب مهتابی، چوپان پیر بچههای دهکده رو دور آتیشی که روشن بود جمع کرد. ماه درخشانتر از همیشه توی آسمان میتابید. بچهها ماه رو تماشا میکردن.
بخوانید