زمستان است. زمینِ پوشیده از برف به مرمر سفیدی شباهت دارد که از کوهها تراشیده شده باشد. آسمان، روشن و صاف است. باد تندی میوزد و به صورت که میخورد انگار شمشیری است ساختهی دست جنها. درختهای آراسته به یخ به مرجان سفید مانند است، مثل درختهای شکفتهی بادام.
بخوانیدRecent Posts
قصه کودکانه: کرگدن فداکار || داستان یک قلب مهربان
در جنگلی بزرگ و سرسبز، کرگدن کوچولویی زندگی میکرد که هیچ دوستی نداشت. هر وقت بچه خرگوشها و بچه سنجابها، باهم بازی میکردند و صدای خندههایشان در جنگل میپیچید، کرگدن کوچولو جلو میرفت و میگفت: «من هم دلم میخواهد با شما بازی کنم.»
بخوانیدقصه کودکانه: گوش سیاه || میمون بازیگوش و نمایش حیوانات
یکی بود یکی نبود. میمونِ کوچولو و بازیگوشی بود به اسم گوش سیاه. چون دور گوشهایش سیاه بود، همه او را گوش سیاه صدا میکردند. او دوستان زیادی داشت که تمام روز را با آنها بازی میکرد و شب، خستهی خسته به خانه میآمد و میخوابید.
بخوانید