كفتار و کالولو خرگوشه باهم دوست بودند و در يك دهکده زندگی میکردند؛ يك روز کالولو به کفتار گفت: «میدانی کفتار، ما غذاهایِ خوبِ روغندار نمیخوریم.»
بخوانیدRecent Posts
قصه کودکانه: اسب آبی و آتش || در انتخاب دوست دقت کنیم!
در زمانهای قدیم بدن اسب آبی سرتاپا از مو پوشیده بود. کالولو خرگوشه و آقای اسب آبی باهم رفیق بودند و خوب است بدانید آنها هردو باهم دوست آتش هم بودند و آتش هم دوست آنها بود.
بخوانیدقصه کودکانه: شیر، مار و کالولو خرگوشه || قدر بزرگترها و سالمندان را بدانیم!
زمانی شیر خیلی بزرگی وجود داشت و چون خیلیخیلی بزرگ بود او را سلطان شیرها مینامیدند. این شیر يك روز گفت: «حیوانهای پیر هیچ فایدهای ندارند. تنبل هستند و دیگر اینکه علف و غذائی را که جانورهای جوان برای رفع گرسنگی باید بخورند میخورند.
بخوانید