آوردهاند که در زمان قدیم پادشاهی دو وزیر داشت. یکی مهربان و پاکدل، دیگری بدزبان و حسود و بدکردار. وزیر حسود و بدزبان چشم دیدن وزیر مهربان و پاکدل را نداشت و هرروز که میگذشت نهال کینهاش را بیشازپیش در دلش میکاشت.
بخوانیدRecent Posts
داستان کودکانه: «پنج» چطور تبدیل به «صفر» شد؟ / ریاضی به زبان ساده
زنگ حساب بود. خانم معلم در حال توضیح دادن در مورد عدد صفر بود. تمام شاگردان با دقت به صورت خانم معلم نگاه میکردند و سراپا گوش بودند، فقط «شیاوپینگ» سرش را پائین انداخته بود.
بخوانیدداستان کودکانه پیش از خواب: میمون کوچولو و درخت سیبش / حسودی کار بدیه!
میمون کوچولویی در بیرون خانهاش، درست جلوی در خانه، یک درخت سیب کاشت. چند سال بعد، درخت سیب به ثمر رسید و پاییز که شد، عطر سیبهای درختش به هوا برخاست. میمون چند سیب که میخورد، از خوشحالی بالا و پائین میپرید
بخوانید