مهری کوچولو خیلی خجالتی بود برای همین هیچ وقت از خانه بیرون نمیرفت. مهری چون خیلی خجالتی بود به هیچ کس سلام هم نمیکرد. او هیچ دوستی نداشت. یک روز مهری حوصله اش سر رفته بود ...
بخوانیدRecent Posts
قصه صوتی کودکانه: موش های کوچولو || موش مرتب و موش نامرتب
موشان خیلی بی نظم بود و موشی خیلی مرتب و پاکیزه. موشی خیلی مهربان بود و همیشه ریخت و پاش های موشان را جمع و جور میکرد ...
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: پشمک و دوستان جدیدش || گربهی بی خواب!
چند تا گربه با هم همبازی بودند. پشمک هر کاری کرد خوابش نبرد. او تصمیم گرفت ستارهها را بشمرد. یک، دو، سه ... ولی اصلاً خوابش نبرد که نبرد...
بخوانید