Recent Posts

قصه کودکانه: فیل کوچولوی باهوش | شغلی را که دوست دارید دنبال کنید

قصه-کودکانه-پیش-از-خواب-فیل-کوچولوی-باهوش

در جایی خیلی‌خیلی دور و گرم، فیل کوچولویی به دنیا آمد. خانم فیله با مهربانی او را لیسید و گفت: «چه فیل نازی! اسمش را می‌گذارم بادام‌زمینی!» فیل کوچولو از همان اول، مثل برادر و خواهرهایش نبود. خرطومش را پر از آب می‌کرد و به گُل‌ها آب می‌داد.

بخوانید

قصه کودکانه: دوست تیغ‌دار | به یکدیگر کمک کنیم

قصه-کودکانه-پیش-از-خواب-دوست-تیغ‌دار

تیغ پشت یک جوجه‌تیغی کوچولو بود. خیلی هم شادوشنگول بود. دوست داشت دائم این‌طرف و آن‌طرف بدود، بازی کند و بخندد. یک روز او خرگوش کوچولوها را دید که قایم باشک بازی می‌کردند. مدتی ایستاد و نگاهشان کرد. خیلی از آن بازی خوشش آمد و گفت: «چه جالب، منم بازی!»

بخوانید