Recent Posts

قصه کودکانه: قهر اسباب‌بازی‌ها | از اسباب بازی ها مراقبت کنیم

قصه-کودکانه-پیش-از-خواب-قهر-اسباب‌بازی‌ها

گلدونه یک دختر کوچولوی نامرتب بود. همیشه اسباب‌بازی‌هایش این‌طرف و آن‌طرف پخش‌وپلا بود. آن‌ها را جمع نمی‌کرد و در گنجه نمی‌گذاشت. هر شب مادر مجبور بود اسباب‌بازی‌های او را جمع کند؛ ولی بعضی وقت‌ها که مادر کارش زیاد بود و اسباب‌بازی‌ها را جمع نمی‌کرد

بخوانید

قصه کودکانه: روباه فین فینی | حقه بازی عاقبت خوبی نداره!

قصه-کودکانه-پیش-از-خواب-روباه-فین-فینی

روباهی بود کلک و حقه‌باز. روزی از روزها آقا روباهه قدم‌زنان از دهِ بالا به‌طرف دهِ پایین می‌رفت. ناگهان در بین راه تکه‌ی بزرگی دنبه دید. بااحتیاط جلو رفت و دوروبر آن را نگاه کرد. دید یک دام است و دنبه را برای طعمه گذاشته‌اند.

بخوانید

قصه کودکانه: کوکوی تنبل | تنبلی خیلی زشته!

قصه-کودکانه-پیش-از-خواب-کوکوی-تنبل

خانم کوکو یک فاخته‌ی قشنگ و ناز بود. یک سال بهار، کوکو یک تخم گذاشت. یک تخم سفید قشنگ؛ اما او نمی‌دانست که چطور باید از تخمش مواظبت کند؛ به خاطر همین، تصمیم گرفت پیش مرغ پر سیاه برود و از او راهنمایی بخواهد.

بخوانید