Recent Posts

قصه کودکانه: تخمه سیاه خوش‌شانس

قصه-کودکانه-ایپابفا-تخمه-سیاه-خوش‌شانس

«سیاهه» کی بود؟ یک تخمه سیاه کوچولو بود که توی دل یک هندوانه زندگی می‌کرد! هر جا را که نگاه می‌کرد، قرمز بود. یک روز حوصله‌اش از آن همه قرمزی سر رفت. جَستی زد و از توی هندوانه بیرون پرید.

بخوانید

قصه کودکانه: پسری که اسم نداشت! | اسم باید کوتاه و به یادماندنی باشه!

قصه-کودکانه-ایپابفا-پسری-که-اسم-نداشت!

یکی بود و یکی نبود. در روزگار خیلی‌خیلی قدیم، پسر کوچکی بود که با پدر و مادرش، توی کلبه‌ای نزدیک جنگل زندگی می‌کرد. اسم پسرک چی بود؟ هیچی! او اصلاً اسم نداشت. پدر و مادرش اگر با او کاری داشتند، صدایش می‌کردند: «آهای» یا «اوهوی»

بخوانید