در شهر آدم کوچولوها، دو کوتوله بودند. اسم یکی مو فرفری بود و دیگری موقرمزی. آنها یک خانهی کوچولو داشتند و باهم در آن زندگی میکردند. مو فرفری مرتب و موقرمزی نامرتب بود. اتاق مو فرفری تمیز و منظم بود.
بخوانیدRecent Posts
قصه کودکانه: گوریل نارگیلی | فکر کردن خیلی خوبه!
در جنگل سبز و پردرختی چند گوریل زندگی میکردند. آنها باهم دوست بودند. از صبح تا شب از شاخهها آویزان میشدند و بازی میکردند. موز و نارگیل میخوردند و سروصدا راه میانداختند.
بخوانیدقصه کودکانه: تخمه سیاه خوششانس
«سیاهه» کی بود؟ یک تخمه سیاه کوچولو بود که توی دل یک هندوانه زندگی میکرد! هر جا را که نگاه میکرد، قرمز بود. یک روز حوصلهاش از آن همه قرمزی سر رفت. جَستی زد و از توی هندوانه بیرون پرید.
بخوانید