Recent Posts

قصه های شیرین فیه ما فیه: رئیس گلخن حمام

قصه-های-شیرین-فیه-ما-فیه-مولوی-رئیس-گلخَنِ-حمام

عارفی می‌گفت: «روزی از سر دل‌تنگی به گُلخَنی پناه بردم تا دلم گشوده شود. در آنجا چشمم به رئیس گلخن افتاد که با شاگردش سخن می‌گفت. آن کودک به چالاکی کار می‌کرد و پیدا بود که از رئیس خود حرف‌شنوی دارد.

بخوانید

قصه های شیرین فیه ما فیه: آدم یا حیوان

قصه-های-شیرین-فیه-ما-فیه-مولوی-آدم-یا-حیوان

آدمی سه حالت دارد: یکی آنکه گرد خدا نگردد و جز او همه را ستایش و بندگی کند؛ از زن و مرد و مال و بچه گرفته تا سنگ و خاک. دوم آنکه با شناخت و آگاهی، جز خدا کسی و چیز دیگری را ستایش و بندگی نکند. سوم آنکه...

بخوانید