روزگاری پسرک طبال شجاعی بود که همیشه در رؤیای مبارزه در جنگهای بزرگ به سر میبرد؛ اما در سرزمینی که او زندگی میکرد صلح برقرار بود و او هیچ راهی پیدا نمیکرد تا شجاعتش را به اثبات برساند.
بخوانیدRecent Posts
افسانه های مغرب زمین: هانس و مرد کوچک آهنی / یک دل پاک و بی الایش بهتر از غرور بی جاست!
ممکن است فکر کنید که هر پادشاهی خوشبخت است؛ زیرا شاهان پول زیادی برای خرج کردن دارند. آنها بهترین اسبها را برای سوارشدن دارند؛ بهترین جواهرات را برای آویختن و بزرگترین قصرها را برای زندگی کردن؛ اما روزگاری پادشاهی بود که همهی این چیزها را داشت ولی شاد نبود.
بخوانیدافسانه های مغرب زمین: کوتولهها و کفاش / پاداش نیکوکاری
در زمانهای قدیم، کفاشی زندگی میکرد که خیلی فقیر بود. او باآنکه بسیار کار میکرد، اما زندگی را بهسختی میگذراند. یک روز زنش گفت: «نمیدانم چرا ما هرروز فقیرتر میشویم.»
بخوانید