گلاره یک شاخهی گل دید که پر از بذر بود، اما داشت میشکست. گلاره خیلی مراقب شاخهی گل بود تا بذرهایش همهجا پخش شود و همهی صحرا پر از گل شود.
بخوانیدRecent Posts
قصه صوتی کودکانه: خانه باد کجاست؟ / مریم نشیبا
حمید میخواست قایق کاغذیاش را در آب بیندازد. ناگهان باد تندی وزید. حمید نمیدانست باد از کجا میآید. او میخواست خانهی باد را پیدا کند...
بخوانیدقصه پسر پرنده و 3 قصه آموزنده دیگر | جلد 58 مجموعه کتابهای طلایی
روزی بود و روزگاری بود. سه تا بچه بودند، دوتا پسر و یکی دختر. اسم پسر بزرگتر مایکل بود و اسم پسر کوچکتر جان. دختر هم که خواهر آنها بود، وِندی نام داشت. آنها فرزندان آقا و خانم دارلینگ بودند...
بخوانید