روزگاری، درخت انجیری بود که میوه نداشت. درخت از این بابت بسیار ناراحت بود. چون آدمهای بسیاری از کنارش میگذشتند؛ اما هیچکدام نگاهش نمیکردند.
بخوانیدRecent Posts
قصه های داوینچی: صدف و خرچنگ | در مواقع گرفتاری مراقب فریب حقه بازها باشید
صدفی به دام عشق ماه گرفتار آمده بود. ساعتها مینشست و در سکوت، ماه را تماشا میکرد. خرچنگ، عاشق صدف است. مخصوصاً عاشق بلعیدن آن!
بخوانیدقصه های داوینچی: قو و زمستان مرداب / گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی
آن سال، زمستان در مرداب بزرگ که میان جنگلی انبوه واقع بود، زودتر از همیشه از راه رسید. تمام حیوانات و پرندگان ساکن مرداب که غافلگیر شده بودند، با شتاب به جنبوجوش افتادند تا فکر چارهای کنند؛
بخوانید