الاغی بود که در جزیرهی کوچکی زندگی می کرد. همه صداش میکردند: «اُلی». خانم الاغه هرروز توی جزیره میگشت، علف میخورد و با مرغهای دریایی صحبت میکرد...
بخوانیدRecent Posts
قصه صوتی کودکانه: مزرعه آقا موشه / مهناز محمدقلی
آخرین روزهای پاییز بود و هوا سرد و برفی. آقاموشه کیسهی گندمی به دوش گرفته بود و آن را به خانه می برد. او خوشحال بود که یک غذای حسابی برای زمستان گیر آورده...
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: یک دوست خوب / ماجرای دوست تازه
یک شب توی آسمون ولوله به پا بود،همه ستاره ها می خواستند از اتفاقات زمین خبر دار بشوند، همین موقع یک ستاره کوچولو تصمیم گرفت که به زمین بره و خبرها رو برای بقیه ستاره ها بیاره و دوست تازه ای برای ستاره ها پبدا کنه.
بخوانید