توی جنگل بزرگی سنجابی با بچه کوچکش زندگی می کرد. بچه سنجاب یک روز از لانه بیرون آمد و توی جنگل به راه افتاد. توی جنگل سنجاب کوچولو به خرس و به فیل رسید و از اینکه آنها او را بچه سنجاب و یا سنجاب کوچولو صدا کردند، خیلی ناراحت شد.
بخوانیدRecent Posts
قصه صوتی کودکانه: غذا خوردن مریم کوچولو / مریم نشیبا
مریم کوچولو دختر خیلی خوب و با ادبی بود. اما یه عادت بدی داشت و آن هم تند غذا خوردن بود. مریم و خانواده اش به مهمانی دعوت شده بودند. مریم کوچولو توی مهمانی فراموش کرد که آرام غذا بخورد و خیلی دور بشقابش غذا ریخت.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: فقط برای خودم / مریم نشیبا
محسن اسباب بازی های زیادی داشت ولی خیلی دوست داشت فقط خودش با اسباب بازی ها بازی کند. یک روز دوست مادر محسن با پسر کوچکش به دیدن آنها آمدند. ناصر برای بازی به اتاق محسن آمد، اما محسن هیچ کدام از اسباب بازی هایش را به او نداد و ناصر ناراحت از اتاق بیرون آمد.
بخوانید