Recent Posts

قصه کودکانه: بچه‌های تمیز / یک شانه، مسواک و آینه شخصی داشته باش

قصه-های-شب-برای-کودکان-ایپابفا-بچه‌های-تمیز

روزی، روزگاری خواهر و برادر کوچکی بودند که هرروز صبح بعد از صبحانه دندان‌هایشان را مسواک می‌زدند. بعد جلو آینه می‌ایستادند و موهایشان را شانه می‌کردند. آن‌وقت برای بازی به مزرعه‌ای که جلو خانه‌شان بود می‌رفتند.

بخوانید

قصه کودکانه پیش از خواب: بندانگشتی

قصه کودکانه پیش از خواب: بندانگشتی 1

روزی روزگاری، دهقان فقیری بود که با همسرش در کلبه‌ای زندگی می‌کرد. شب‌ها دهقان کنار اجاق می‌نشست و آتش را باد می‌زد. همسرش هم در گوشه‌ای می‌نشست و نخ می‌ریسید. شبی از شب‌ها دهقان به همسرش گفت: «چه بد است که ما بچه نداریم! خانه‌ی بی بچه، خیلی ساکت است.

بخوانید