روزی روزگاری توی یک سرزمین خیلی دور مردی با سه دخترش رُز (گل سرخ)، پینک (صورتی) و وایولت (بنفشه) زندگی میکرد. هر سهی آنها خیلی خوشگل بودند؛
بخوانیدRecent Posts
قصه کودکانه: ننه سرما / دختر مهربان در سرزمین خوشبختی
زنی بود که شوهرش مرده بود و دو دختر داشت. یکی از دخترها زرنگ و زیبا و دختر دیگر زشت و تنبل بود. دختر زشت، دختر واقعی بیوهزن بود و دختر زیبا، دختر شوهرش. برای همین بیوهزن او را دوست نداشت و مجبورش میکرد تا همهی کارهای سخت خانه را بهتنهایی انجام بدهد.
بخوانیدقصه کودکانه: سه ارثیه / پدری که راه ثروت را به فرزندانش آموخت
مردی سه پسر داشت. روزی سه پسرش را صدا کرد و به اولی یک خروس، به دومی یک داس و به سومی یک گربه داد. بعد به آنها گفت: «من دیگر پیر شدهام و مرگم نزدیک است. برای همین میخواهم آیندهی شما را تأمین کنم.
بخوانید