آقا خروس قصه‌‌ی ما در شهربازی حیوانات صاحب یک چرخ‌‌وفلک کوچک بود. یک روز که باران باریده بود، آقا خروسه لباس گرم نپوشیده بود.

رفته بود شاه‌چراغ زیارت کند. قبل از ورود، همیشه جلوی در حرم می‌ایستاد و به ضریح نگاه می‌کرد. با چشمانش از آقا اجازه‌ی ورود می‌گرفت. می‌دانست که حرم، خانه‌ی پیغمبر و اهل‌بیت است.

در زمان‌های خیلی قدیم مرغ ماهی‌خواری در بالای کوه بزرگی زندگی می‌کرد. در دامنه‌ی آن کوه دریاچه‌ی کوچک و قشنگی قرار داشت که داخل آن گروه بی‌شماری ماهی در کنار یکدیگر می‌زیستند.