در خانهي «شیلی» کوچولو یک مرغ خیلی خیلی چاق زندگی میکرد. خانم مرغه هرروز صبح یک تخم خیلی خیلی بزرگ میگذاشت. مادر نیز بلافاصله آن را برای شیلی درست میکرد و به عنوان صبحانه به او میداد.
بخوانیدRecent Posts
قصه کودکانه پیش از خواب: مدال های گنجشک کوچولو
قرار بود پرندگان جنگل، در مسابقه بزرگی شرکت کنند. یک گنجشک کوچولو هم همراه مادرش برای شرکت در این مسابقه به طرف محل مخصوص مسابقه راه افتادند. وقتی به آنجا رسیدند چشمشان به عموها و دايیها و خاله و عمههای گنجشک کوچولو افتاد.
بخوانیدقصه کودکانه پیش از خواب: از خواب بیدار شوید بهار آمده است
«بیدار شوید... دیگر خواب بس است... زود باشید وقت بیدار شدن است... دختر بهار همه جا سر میکشید و همه را بیدار میکرد. حیوانات کوچکی که داشتند بازی میکردند ترسیدند. اما دخترک بهار خندید
بخوانید