مردی دهاتی با تبری در دست کنار درخت گلابی ایستاد. درخت غار داد زد: - آهای درخت گلابی. این مرد برای انداختن تو آمده. مرد دهاتی دستهی تبرش را محکم کرد و شروع کرد به تبر زدن درخت تا آن را بیندازد.
بخوانیدRecent Posts
قصه آموزنده داوینچی: خر و یخ / تنبلی چه عاقبت بدی دارد
روزگاری، خری بود بسیار تنبل که حتی حال و حوصلهی رفتن به اسطبل خودش را هم نداشت. هوا سرد بود، زمستان بود و تمام راهها به خاطر یخبندان به هم شبیه شده بودند. خر روی زمین دراز کشید و با خود گفت: ۔ دیگر جلوتر نمیروم.
بخوانیدقهرمان دانا: داستانی از گلستان سعدی / به استاد خود احترام بگذار
در زمان قدیم، پهلوانی بود که در فن کشتی گرفتن استاد شده بود. این پهلوان اسمش پهلوان اکبر بود. پهلوان اکبر به مقام پهلوانی پایتخت هم رسیده بود و یک بازوبند از سلطان جایزه گرفته بود.
بخوانید