تابستان بود و هوا گرم. تاد و آنا و پدر و مادرشان میخواستند به مسافرت بروند. آنها یک کاروان داشتند که اسمش را گذاشته بودند کلارا. کلارا همیشه در مسافرتها همراهشان بود.
بخوانیدRecent Posts
قصه کودکانه: میمون کوچولو کجاست؟
در جایی خیلی خیلی دور پارک خیلی بزرگی بود. پارکی که حیوانهای زیادی در آن زندگی می. کردند. همهی حیوانهای این پارک جسی جیپ را خوب میشناختند. او همیشه سرش شلوغ بود.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: ماه مبارك رمضان + 4 قصه دیگر / با صدای: مریم نشیبا #16
فهرست قصه های این مجموعه: 1- ماه مبارك رمضان 2- باران بهاری 3- كاج گریان 4- ترك كردن عادت بد 5- كی مامان بزی رو دیده؟
بخوانید