در روزگار قدیم در برکهای زیبا پرندگان زیادی زندگی میکردند. در میان این پرندگان اردک خانم سفیدی هم بود. اردک خانم هیچوقت به چیزی که داشت راضی و قانع نبود.
بخوانیدRecent Posts
قصه کودکانه: خرس عادل / اختلاف ها را کنار بگذاریم و صلح کنیم
فصل زمستان نزدیک بود. برگهای درختان ریخته بود و تنها بروی بعضی از درختان چند برگ زرد دیده میشد. آقا خرگوشه هم کارش سخت شده بود. برای اینکه هرروز مجبور بود مدتی دنبال غذا بگردد. آن روز هم به دنبال غذا میگشت.
بخوانیدقصه کودکانه: مورچه مهربان / یک روز بارانی زیر قارچ وحشی
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود. مورچه پرکار و زحمتکشی بود که همیشه کار میکرد، دانه جمع میکرد به دیگران کمک میکرد، خانه میساخت. خلاصه روزی نبود که دست به کاری نزند.
بخوانید