دنیا شیر آب را باز کرد تا وضو بگیرد. با خودش فکر کرد چطوری باید شروع کند. اول دستهایش را زیر شیر آب گرفت. بعد دستهایش را تا آرنج شست.
بخوانیدRecent Posts
قصه کودکانه آموزنده: زردک و پیرمردک / ماجراهای مملی، گیسوطلا، پیرمرد و گاو همزاد
در زمانهای خیلیخیلی قدیم، پیرمردی بود که یک گاو زرد داشت؛ یک گاو شیرده زردرنگ که لکههای سیاهی روی پشتش بود. پیرمرد اسم گاوش رو گذاشته بود زردک.
بخوانیدداستان کودکانه: بخشندهی پاک / داستانی از زندگی حضرت فاطمه (س) و حضرت علی (ع)
خورشید آهستهآهسته غروب میکرد و شب از راه میرسید. حضرت فاطمه (سلامالله علیها) برای تهیه غذای خانواده، مشغول درست کردن حلوا بود
بخوانید