عروسکی بود که جنسش از آهـن بـود. به همین دلیل عروسکهای دیگر او را «آهنی» مینامیدند. همه او را دوست میداشتند و البته او دوستان زیادی داشت که جنسشان از چیزهای دیگر بود.
بخوانیدRecent Posts
قصه کودکانه پیش از خواب: تخم مرغی برای مادر
در خانهي «شیلی» کوچولو یک مرغ خیلی خیلی چاق زندگی میکرد. خانم مرغه هرروز صبح یک تخم خیلی خیلی بزرگ میگذاشت. مادر نیز بلافاصله آن را برای شیلی درست میکرد و به عنوان صبحانه به او میداد.
بخوانیدقصه کودکانه پیش از خواب: مدال های گنجشک کوچولو
قرار بود پرندگان جنگل، در مسابقه بزرگی شرکت کنند. یک گنجشک کوچولو هم همراه مادرش برای شرکت در این مسابقه به طرف محل مخصوص مسابقه راه افتادند. وقتی به آنجا رسیدند چشمشان به عموها و دايیها و خاله و عمههای گنجشک کوچولو افتاد.
بخوانید